تاریخ انتشار کتاب در ایران
جنگهای ایران و روسیه بهرغم نتایج تاسفبار آن، فایدهای نیز داشت و آن آگاهشدن ایرانیان از عقبماندگی و تحجر حاکم بر افکار خود بود. اهتمامی که برای ورود صنعت چاپ به کشور و ترجمه و نشر کتاب در دوره نیابت سلطنت عباسمیرزا و بهویژه سلطنت ناصرالدینشاه به ظهور رسید، واکنش طبیعی روشنفکران وطنخواه به آسیب مهیبی بود که کشور دید. همین کوششها در دهههای بعد اندیشه آزادی، مردمسالاری، نفی سلطه بیگانگان، حاکمیت ملی و عدالت اجتماعی را بهرغم حاکمیت مستبد، در ایران گسترد و به یکی از اصیلترین جنبشهای اجتماعی تاریخ ایران، نهضت مشروطیت، انجامید.
مشروطیت که فضای مناسبی را برای آشنایی ایرانیان با اندیشههای نو فراهم آورده بود بر اثر دخالتهای روس و انگلیس، وقوع جنگجهانی اول و نقض بیطرفی ایران و سپس هرجومرج پیامد آن چندان نپایید. با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و سپس تغییر سلطنت در ۱۳۰۴ دوره جدیدی از استبداد و خفقان سیاسی در ایران آغاز شد. آثار این دوره را در عرصه کتاب و نشر تا شهریور ۱۳۲۰ و اشغال دوباره ایران میتوان دید. در این سالها صنعت نشر ایران به لحاظ فنی و ابزارهای مدرن توسعه یافت، اما در نشر اندیشه اجتماعی و توسعه آگاهی سیاسی دورهای از رکود و جمود را رقم زد. در این فضای بسته، بهناگزیر تتبع ادبی و تصحیح متون کهن رونق میگیرد. نویسنده به گفتمانهای رایج آن دوران توجه کرده است که بیشتر در محتوای نشر دولتی قابل دنبال کردن هستند؛ گفتمانهای باستانستایانه، ملیگرایانه و مروج تجدد ظاهری، محدود و گزینشی.
همچنین گرایش به سرهنویسی و پیراستن زبان فارسی از واژههای بیگانه (بهویژه عربی) در نوشتههای شماری از نویسندگان شاخص این دوره نمایان است. باستانگرایی در رمانها و داستانهای تاریخی ظاهر میشود و هواداران خیالپرداز بازگشت به شکوه ایرانباستان را فرامیخواند.
میزان تولید کتاب در سال ۱۳۲۰ کمتر از ۳۰۰ عنوان در سال بوده است که در سال ۱۳۳۰ به کمتر از ۵۰۰ عنوان افزایش مییابد. جمعیت ایران در آن سال کمی بیش از ۱۶ میلیون نفر برآورد شده است. دهه ۱۳۲۰ همچنین دوره «نشر بینامونشان» است؛ یعنی کتابهایی که بدون اطلاعات کتابشناختی منتشر میشدهاند. بخشی از این کتابها به ملاحظات قابل درک سیاسی و پرهیز از دردسرهای احتمالی اینچنیناند، اما بسیاری هم از ناآگاهی ناشرانشان حکایت دارند. با همه اینها، باید اذعان کرد که پایه نشر حرفهای و پیشرو ایران در همین دهه گذاشته شده است.
نشر ایران در دهه ۱۳۲۰و در دنیای پس از جنگ جهانی دوم، از به راهافتادن موجهایی متاثر از اندیشههای جهانی و بومی رنگ میپذیرد. طرح اندیشههای چپگرا، ملیگرا، اسلامخواه سنتی یا نواندیش در کنار ترجمه ادبیات روز غرب منظومهای رنگارنگ و بسیار متفاوت با نشر محافظهکار، استبدادزده و سنتگرای گذشته را شکل میدهد. گفتنی است که تاسیس انتشارات دانشگاه تهران و انتشارات امیرکبیر، دو رویداد تاثیرگذار بر نشر ایران، هر دو در این دهه صورت گرفت. در دهه ۱۳۳۰، نشر ایران بسیار از فضای سیاسی کشور تاثیر میپذیرد. دوره آزادیهای سیاسی با کودتای ۱۳۳۲ به آخر میرسد و نقطه پایانی بر نشر حزبی و ایدئولوژیک، بهویژه در طیف چپ، گذاشته میشود. با این حال توقف حیات آزاد سیاسی و سرخوردگی نیروهای اجتماعی، دورانی از فعالیت را در عرصه کتاب و نشر بهراه میاندازد که تا دو دهه بعد ادامه مییابد و آثاری ماندگار برجای میگذارد. رشد تولید کتاب بهویژه در ۱۳۳۴ و پس از سرکوب مطبوعات آزاد جلوهگر میشود. این جایگزین شدن موقت کتاب بهجای نشریات به محاق رفته را بعدها نیز شاهد بودهایم. سیاهه تحولات نشر ایران در دهه ۳۰، آنگونه که در کتاب آمده است، چشمگیر است.
رشد تولید کتاب متناسب با رشد طبقه متوسط شهری، زمینهساز توسعه ناشران فعال (مانند ابنسینا و گوتنبرگ) و تاسیس بنگاههای تازه میشود. در این میان انتشارات نیل و شرکت سهامی انتشار در بخشخصوصی شاخصاند و همچنین دو بنگاه کارآمد و ثروتمند وابسته به حاکمیت یا بهرهمند از مواهب تقرب به دستگاه؛ بنگاه ترجمه و نشر کتاب و موسسه انتشارات فرانکلین. رویآوردن شماری از فعالان حزبی و سیاسی چپگرا و برخی از روشنفکران تازه از زندان رهاشده بهکار کتاب و نشر منشأ تحولی بیسابقه شد. ویرایش و کتابپردازی جدید و گرافیک نشر به معنای امروزی آنها در همین دوره شکل گرفت. به اینها باید افزود: تاسیس چند چاپخانه مجهز به فناوری جدید، گشایش کتابفروشیهای تازه و همچنین انتشار نخستین کتابشناسی معاصر به همت ایرج افشار و سپس کتابشناسی ملی ایران.
ویژگی نشر ایران در دهه ۱۳۴۰ رشد چشمگیر اغلب شاخصهاست. براساس آمار کتابشناسی ملی ایران، شمار کتابهای انتشاریافته در سال ۱۳۴۰ کمتر از ۶۰۰ عنوان بود که در سال ۱۳۴۹ به بیش از ۴۳۰۰ عنوان رسید؛ یعنی قله رشد تولید کتاب در سراسر دوران پهلوی. البته این رشد تنها کمی نبود. رشد کیفی آثار انتشاریافته، افزایش تقاضا برای کتاب و گسترش جامعه کتابخوان، همچنین افزایش شمار ناشران و پدیدآورندگان کتاب را هم باید در نظر داشت. رشد شهرنشینی و طبقه متوسط باسواد زمینه مناسبی را فراهم ساخت تا در پایان سال ۱۳۴۹، آمار سرانه کتاب به جمعیت کشور نسبت به سال۱۳۴۰، شش برابر شود. نکته مهم آن است که چنین رشدی نه حاصل تزریق پول و یارانه دولتی به نشر کشور، که نتیجه تحولات اجتماعی و رشد طبیعی جامعه بود. از این رو میتوان دهه ۱۳۴۰ را شکوفاترین دهه کتاب و نشر ایران به شمار آورد.
از رویدادهای مرتبط با نشر کتاب در این دهه، تصویب قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان (۱۳۴۸) است که نخستین سند قانونی ناظر بر حق مولف (کپیرایت) در ایران به شمار میرود. پیداست که سانسور قاعدهپذیر نیست و نمیتواند روش واحدی داشته باشد، چون تابع تشخیص و سلیقه مامور اجرای آن است. در دهه ۱۳۴۰ نیز بسته به شرایط یا دیدگاه متصدیان، سانسور با شدت و ضعفهایی اعمال میشد. درگیری ناشران و پدیدآورندگان با اداره نگارش وزارت فرهنگ و هنر که عهدهدار سانسور کتاب بود، زمینهساز تشکیل کانون نویسندگان ایران (۱۳۴۷) شد که در نخستین بیانیه خود بر حق آزادی بیان و نشر آثار پای فشرد. همچنین به مذاکراتی میان نمایندگان نویسندگان و ناشران با دولت انجامید که حاصل آن تعیین روال تازهای مبتنی بر ثبت حقوقی کتاب چاپ شده از سوی ناشر بود؛ روالی که تا پایان کار حکومت وقت ادامه یافت ولی در عمل کمکی به کاستن از فشار سانسور نکرد.
سرانجام در بحث از نشر ایران در دهه ۱۳۵۰ تا آستانه انقلاب۵۷، چند ویژگی قابلتوجه است. بهرغم عواملی چون رشد جمعیت کشور (بالغ بر ۳۳ میلیون نفر در ۱۳۵۵)، افزایش ناگهانی درآمدهای حاصل از فروش نفت، گسترش آموزش همگانی و افزایش شمار تحصیل کردگان دانشگاههای داخل و خارج، بهبود کیفی تولید کتاب و رشد تجهیزات و دانش فنی چاپ، تاسیس موسسات متعدد پژوهشی وابسته به دولت و دانشگاههایی که هر یک انتشاراتی را یدک میکشیدند، نشر کتاب در ایران رو به قهقرا گذاشت. آمار کتابشناسی ملی ایران کاهش تولید کتاب در دهه ۱۳۵۰ را آشکار میسازد. تعداد کتابهای منتشر شده در سال۱۳۴۹ که ۴۳۵۹ عنوان بود، در سال ۱۳۵۰ به ۳۴۷۴ عنوان کاهش یافت. سقوط منحنی تولید کتاب در ایران ادامه یافت و در ۱۳۵۵ به مرز بحرانی ۱۶۸۹ عنوان رسید.
شناخت و تحلیل این افول فرهنگی در کشور، آن هم در زمانی که حاکمانش از رسیدن به آستانه «تمدن بزرگ» سخن میگفتند، میتواند وجهی از بحران فراگیر نظام پادشاهی را آشکار سازد که بهزودی با سرعتی حیرتانگیز رو به اضمحلال گذاشت. نیمه نخست دهه ۱۳۵۰ از «سختگیرانهترین دورههای نظارت بازدارنده دولت در عرصه نشر» بود. دورهای که با تناقض شدید میان سیاستهای توسعه اقتصادی و بسته شدن فضای سیاسی و فکری شناخته میشود. در دهه ۱۳۵۰ اداره نگارش وزارت فرهنگ و هنر در عمل تحت امر ساواک قرار داشت و ناگزیر از پذیرش برداشتهای ماموران امنیتی بود که اطلاعات خود را بیشتر از بازجویان میگرفتند! فضای عمومی کشور که پس از آخرین سرکوبهای سیاسی اوایل دهه ۱۳۴۰ بهظاهر در سکون و آرامش به سر میبرد، آتش زیر خاکستری را نهان ساخته بود که در دهه بعد زبانه کشید و شعلهور شد. رویداد اخیر بهویژه از آن جهت اهمیت دارد که نخستین بهرهگیری از «فضای باز سیاسی» اعلان شده از سوی دولت و نخستین اعتراض علنی و قانونی است که پس از سالها سکوت تحمیل شده بر محیط فکری و اجتماعی کشور به گوش میرسد.
در نشر ایران نقاط ناشناخته بسیاری هست؛ از ناشرانی که در دورههایی فعالیت چشمگیری داشتهاند و امروز جز نامی از مدیرانشان نمیدانیم تا کتابهایی که ناشرانشان از هویتهای ناشناس یا مجعول استفاده کردهاند. نشر مخفی از موضوعات ناشناخته تاریخ نشر ایران است که نویسنده بهدرستی به اهمیت آن توجه دارد ولی پیداست که در نبود اطلاعات و منابع لازم، تنها باید به کلیاتی در این باره اکتفا کرد. نشر مخفی تنها محدود به انتشارات احزاب غیرقانونی شده (مانند حزب توده ایران) نیست که با کشف چاپخانه و امکانات مخفی آنها، انتشار کتابها و نشریاتشان متوقف یا دچار اختلال شود. ما با گونهای از نشر مخفی نیز روبهروییم که ماهیت سیاسی و حزبی نداشته است. میدانیم که شماری از ناشران پیش از انقلاب، به انگیزههای مختلف، گاه دست به انتشار کتابهایی زدهاند که مجوز انتشار نداشتهاند. اینگونه کتابها طیف وسیعی از موضوعات گوناگون و حتی ادبیات داستانی را شامل میشده است. برخی از این ناشران حکایتهای جالبی از تجربیاتشان در گریز از سانسور دولتی و چاپ و توزیع کتاب غیرمجاز دارند که در بررسیهای آینده قابل استفاده است.
در مواردی این ناشران با ترفندهای گوناگون کتابهای غیرمجاز را در چاپخانههای علنی به چاپ رساندهاند و پیش از آنکه ساواک باخبر شود، آنها را توزیع کردهاند. نمونههایی از انتشار کتابهای بدونمجوز یا کتابهایی را سراغ داریم که به دلایلی مجوز انتشارشان لغو شده است. یک نمونه جالب، انتشار گسترده چند ده هزار نسخه از داستانهای صمد بهرنگی، با کاغذ و چاپ نامرغوب ولی بهای اندک، در سراسر کشور است. کاری که از سوی مجید اروانی، ناشر تبریزی و از نزدیکان محفل صمد بهرنگی و بهروز دهقانی به انجام رسید و به بهای چند سال زندان برای وی تمام شد.
از خاطرات بازماندگان گروههای مخفی دهه ۵۰ و اسناد منتشر شده ساواک چنین پیداست که این گروهها هستههایی انتشاراتی داشتهاند که در تهران یا شهرستانها مستقر بودهاند و صرفا بهکار تکثیر کتابها و جزوههای گروه میپرداختهاند. آنها از وسایل و روشهای چاپ دستی رایج، مانند تایپ روی کاغذ استنسیل و تکثیر با دستگاه پلیکپی و حتی چاپ سیلک استفاده میکردهاند. شمارگان برخی از این کتابها گاه به صد نسخه و حتی بیشتر میرسید. در سالهای نخست پس از انقلاب نمونههایی از این کتابهای تکثیر دستی شده در نمایشگاههای دانشجویی به نمایش گذاشته شد و برخی با حروفنگاری جدید انتشار عمومی یافت. در همین زمینه، از مواردی هم یاد میشود که گروههای عمدتا مذهبی متون آموزشی خود را با تغییر نام کتاب و درج نامی جعلی بهعنوان نویسنده، بهطور رسمی چاپ و منتشر کردهاند.
در ماههای پایانی ۱۳۵۶ و اوایل ۱۳۵۷، زمانی که نفسهای حاکمیت به شماره افتاد، نشر غیرمجاز (نوعی سامیزدات ایرانی) شکل گرفت که کتابهای بسیاری را در شمارگانی که قابل برآورد نیست، منتشر کرد. این کتابهای موسوم به «جلد سفید» طیف وسیعی از آثار چپ مارکسیستی تا اسلام انقلابی، تاریخنگاریهای نهضت ملی، نطقهای مجلس و دفاعیات دکتر مصدق در دادگاه نظامی، زندگینامههای مبارزان جنبش مسلحانه، آثار دکتر علی شریعتی، کتابهای سیاسی انتشاریافته در دهههای ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰، آثار نویسندگان و شاعران معاصر ایرانی که به تیغ سانسور گرفتار شده بودند و تا حدودی ادبیات تهییجی پدیدآمده در کوران انقلاب را شامل میشد. کتابهایی که با انگیزههای مختلف و در شمارگان نامعلوم انتشار مییافت و بهسرعت در سراسر کشور توزیع میشد. این بخش از تاریخ نشر ایران نیز درجایی ثبت نشده است و حتی فهرست جامعی از این کتابها در دست نیست.
ایران در حالی پیروزی انقلاب اسلامی را تجربه کرد که چاپخانههای خصوصی در ایران از اواخر دوران ولیعهد ناصرالدین شاه به چرخه نشر کشور وارد شده بودند و بر اساس آمارهای موجود در آن سالها به ازای هر ۲۱۰ نفر ایرانی تنها یک کتاب در کشور چاپ و منتشر میشد که با احتساب جمعیت نزدیک به ۱۵۵ هزار نفری ایران در آن دوران میتوان به چاپ تقریبی سالانه ۷۸۰ عنوان کتاب در کشور دست پیدا کرد.
در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان تصویب مصوبه ضوابط و شرایط نشر در دهه شصت، نشر ایران دچار یک تحول میشود. بسیاری از آثار ممنوعه و دارای ممیزی در سالهایی پیش از پیروزی انقلاب یک شبه مجوز انتشار پیدا میکند و همین تحول است که با وجود اینکه آمار انتشار کتابهای چاپ اولی در سال ۱۳۵۷ به زحمت به عدد ۲۳۰ عنوان در سال میرسید، در سال ۱۳۵۸ تعداد کتابهای چاپ اول در ایران به بیش از ۱۵۰۰ نسخه میرسد. متوسط شمارگان نیز از میزان تقریبی ۲۵۰۰ نسخه در سال ۵۷ در سال ۵۸ به بیش از ۱۱ هزار نسخه میرسد. با این همه متوسط شمارگان کتاب در ایران در سال ۱۳۵۸ تا به امروز روندی نزولی به خود دیده است تا جایی که این روزها گاه شاهد شمارگان میان ۲۰۰ تا ۵۰۰ نسخه نیز برای کتاب هستیم. این در حالی است که میزان و تعداد نسخههای چاپ اول کتاب در کشور به طور متوسط روند افزایشی داشته است.
جریان نشر در ایران پس از انقلاب اسلامی را اما میتوان از منظر محتوا نیز مورد بررسی قرار داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در فاصله تقریبی دو سال تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، بیشترین و مهمترین موضوعی که در آثار تالیف و منتشر شده میشد ردیابی کرد به موضوعاتی چون تبیین دیدگاههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی اسلام و جمهوری اسلامی اختصاص داشت که بدون شک متاثر از آزادیهای ایاد شده در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود.
با شروع جنگ تحمیلی اما این رویکرد جای خود را به انتشار و تالیف کتابهایی با موضوع جهاد و لزوم و تفسیر آن و نیز لزوم تبین مبانی فکری و اعتقادی آن داد. در همین برهه است که رفته رفته نخستین جرقههای جدی ادبیات و شعر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در فضای نشر ایران دیده میشود. از سال ۱۳۶۷ و تغییر فضای سیاسی ایران به دنبال پایان جنگ و فضاهای ناشی از آن در کنار حرکتهای جاری در ادبیات ایران با موضوع جنگ و انقلاب اسلام، شاهد رجعتی دوباره به ادبیات داستانی و شعر در فضای ایران هستیم. در این فضا در کنار آثار ادبی مستقل و متعلق به بدنه روشنفکر جامعه ایران و نیز آثار مرتبط با موضوع دفاع مقدس، رمانهای عامهپسند در فضای اجتماعی ایران به شکلی وسیع برای خود پایگاه اجتماعی باز کرده و جریانی تازه را در فضای کتابخوانی ایران فراهم میسازد. در ادامه مسیر و در دهه هفتاد و متاثر از تغییرات سیاسی جامعه ایران آثاری با موضوع سیاست، فلسفه سیاسی و نیز ادبیات سیاسی تحقیقی که منشا آن گزارشهای ژورنالیستی است در جامعه ایران جای خود باز کرده و مخاطبان بسیاری را کسب میکند.
در دهه سوم از انقلاب اسلامی اما با وجود فروکشکردن تب مطالعه کتابهایی با موضوع و اندیشه سیاسی، رفته رفته نسل سوم از داستان نویسان ایران که عمده آنها از داستان نویسان جوان ایرانی هستند، در دهه هشتاد خود را به جامعه ایران معرفی و سبک تازهای در فضای شعر و ادبیات داستانی باز میکنند. در همین دوران است که نهضت ثبت و انتشار کتابهایی با محوریت تاریخ شفاهی جنگ و انقلاب اسلامی نیز در ایران شکل گرفته و آثار فاخر متعددی را در این حوزه به ظهور میرساند.
توجه ویژه به ادبیات کودک و نیز توجه به ضرورت ترجمه و نخستین گامهای جدی برای ترجمه معکوس آثار منتشر شده در ایران در این سال ها شکل میگیرد و در کنار آن تحولات قابل توجهی را در حوزه تصویرگری در انتشار کتابهای ایرانی شاهدیم.
نشر ایران اما در میانه راه چهارمین دهه از پیروزی انقلاب اسلامی با وجود اینکه از نظر میزان انتشار کتاب و نیز میزان نسخههای چاپ اول دارای وضعیت مطلوبی است اما با چند بحران جدی روبروست که نخستین و شاید مهمترینش بحران مخاطب است که شمارگان کتاب در ایران را به متوسط ۵۰۰ تا ۷۰۰ نسخه نیز رسانده است. در کنار این موضوع، سنگینی کفه ترجمه در مقابل تالیف و بیاعتبار شدن آثار تالیفی حتی در زمینههای علمی و دانشگاهی نیز پدیده دیگری است که نشر ایران با آن به صورت جدی مواجه شده است. نداشتن ساختار صنفی متناسب با بدنه نشر، نبود سیستم قابل اعتنای توزیع کتاب، پشتبانی نرمافزاری و ناکافی برای انتشار کتاب در کشور، نبود سامانههای اطلاع رسانی کافی در حوزه های مختلف نشر و پدیده نوظهور قاچاق کتاب در ایران را نیز باید به این فهرست افزود.
با این همه نگاهی به موفقیتهای جهانی ایرانی در مساله ترجمه معکوس در سالهای اخیر که رفتهرفته نام و ادبیات ایران را به عنوان یک کالای جدی در بازار جهانی مطرح میکند و حضور در بازار ایران را به عنوان یک پدیده اقتصادی قابل اعتنا مورد توجه قرار میدهد، در کنار موفقیتهای قابل توجه ادبیات کودک و نوجوان و نیز تصویرگران ایران افقهای روشنی را پیش روی بخشی از بدنه نشر ایران برای سالهای آینده قرار داده است.